یاسمن جلیلی و دیوید فورد در شماره ژانویه مجله System Dynamics Review به بررسی عمیقتر پویایی مدل پروژه میپردازند. گزیدهای از آن:

“کمیتسنجی تأثیرات بازکاری، فشار برنامه زمانی و حلقههای اثر موج بر عملکرد برنامه زمانی پروژه”
عملکرد برنامه زمانی اغلب برای موفقیت پروژه ساختمانی حیاتی است. اما بسیاری از اوقات پروژهها تأخیرهای پیشبینی نشده بزرگی را تجربه میکنند و در رسیدن به اهداف برنامه زمانی خود ناکام میمانند. شکست پروژههای بزرگ ساختمانی پیامدهای اقتصادی عظیمی دارد. …
… تداوم تأخیرهای بزرگ پروژه نشان میدهد که اهمیت آنها به طور کامل شناخته و در عمل گنجانده نشده است. روشهای سنتی مدیریت پروژه به صراحت اثرات بازخورد را در نظر نمیگیرند (پنا-مورا و پارک، 2001). مدیران پروژه ممکن است هنگام مدیریت پروژهها به طور شهودی برخی از تأثیرات حلقههای بازخورد را در نظر بگیرند (به عنوان مثال، هنگام تخمین مدت زمان فعالیتها، بافرها را در نظر بگیرند)، اما دقت تخمینها بسیار به تجربه و قضاوت برنامهریز بستگی دارد (استرمن، 1992). به دلیل عدم وجود یک رویکرد سیستماتیک پرکاربرد برای گنجاندن تأثیرات حلقههای بازخورد در مدیریت پروژه، وابستگیهای متقابل و پویایی پروژهها اغلب نادیده گرفته میشوند. این ممکن است به دلیل عدم درک مدیران پروژه از نقش و اهمیت ساختارهای بازخورد رایج در تعیین عملکرد برنامه زمانی پروژه باشد. دستاندرکاران ممکن است از میزان تأخیرهای ناشی از حلقههای بازخورد در پروژهها یا حتی مقیاس تأثیرات آگاه نباشند. …
در کار حاضر، یک مدل پروژه ساده و معتبر برای کمیتسنجی تأثیرات برنامه زمانی سه حلقه بازخورد تقویتکننده رایج (چرخه بازکاری، “عجله کار شیطان است” و اثرات موج) در یک مرحله از پروژه استفاده شده است. کمیتسنجی اندازه تأثیرات حلقههای تقویتکننده مختلف بر مدت زمان پروژه در یک مدل پروژه ساده اما واقعبینانه میتواند برای نشان دادن و توضیح واضح بزرگی این تأثیرات به دستاندرکاران و دانشجویان مدیریت پروژه و در نتیجه اهمیت استفاده از پویایی سیستم در مدیریت پروژه استفاده شود.
این یک نگاه رسمی و کاملتر به برخی از مسائلی است که من مدتی پیش در اینجا و اینجا مطرح کردم.
من فکر میکنم یک جنبه مهم از نتیجه مدل در مقاله بیان نشده است. نتایج تسلط پارامتر بازکاری را نشان میدهد:
“نمودار نشان میدهد که صرف نظر از مقدار متغیرها، چرخه بازکاری بیشترین تأثیر را بر مدت زمان پروژه دارد، که 1.2 تا 26.5 برابر بیشتر از حلقه تأثیرگذار بعدی است. با افزایش سطح بالای متغیرها، تأثیر حلقههای “عجله کار شیطان است” و “اثرات موج” افزایش مییابد.”

بله، اما چرا؟ من فکر میکنم پاسخ در روابط غیرخطی بین حلقهها نهفته است. در اینجا یک نمای سادهشده (حذف برخی حلقههای اضافی برای سادگی) آورده شده است:

شکست پروژه زمانی رخ میدهد که از نقطه اوج عبور کند، که در آن تکمیل یک کار بیش از یک کار بازکاری (جریانهای قرمز) ایجاد میکند. مقداری بازکاری به دلیل نرخ خطا (“کسر بازکاری” – نارنجی) اجتنابناپذیر است، یعنی معکوس کیفیت. یک کسر بازکاری بالا، به تنهایی، میتواند پروژه را نابود کند.
اثر موج کمی متفاوت است – وظایف جدیدی را متناسب با کشف بازکاری (آبی) ایجاد میکند. این یک رابطه ضربی است،
کار موج ≅ کسر بازکاری * قدرت موج
که به این معنی است که اثر موج فقط در صورتی میتواند مشکل ایجاد کند که کیفیت از ابتدا ضعیف باشد.
به طور مشابه، فشار برنامه زمانی (سبز) فقط زمانی به بازکاری کمک میکند که عقبافتادگیها زیاد و کار انجام شده نسبت به جاهطلبیهای برنامهریزی شده کم باشد. برای اینکه این اتفاق بیفتد، یکی از دو چیز باید رخ دهد: بازکاری و اثرات موج تکمیل را به تأخیر میاندازد، یا برنامه زمانی از ابتدا بیش از حد جاهطلبانه است.
با این ساختار، میتوانید ببینید که چرا بازکاری (کیفیت) به خودی خود یک مشکل است، اما اثرات موج و برنامه زمانی به محرک بازکاری بستگی دارند. من شبیهسازیها را برای اثبات آن اجرا نکردهام، اما فکر میکنم این تسلط پارامتر بازکاری را در نتایج توضیح میدهد. (یک مقاله پیگیری در اینجا وجود دارد!)
بهروزرسانی، با تشکر از مایکل بین:

بهروزرسانی دوم
توصیف خوبی از پویایی نقطه اوج در اینجا وجود دارد.