آیا نمودارهای حلقه علی مفید هستند؟

با تأمل در نمودار ضد شورش افغانستان در نیویورک تایمز، اسکات جانسون از من پرسید که آیا نمودارهای حلقه علی (CLD) را مفید می‌دانم یا خیر. برخی از سخت‌گیران پویایی سیستم آنها را دوست ندارند، و برخی دیگر به طور معمول از آنها استفاده می‌کنند.

در اینجا یک CLD آمده است:

و در اینجا همتای ذخیره-جریان آن آمده است:

نتیجه نهایی من این است:

  • CLDها بسیار مفید هستند، اگر با کمی دقت توسعه و ارائه شوند.
  • اغلب استفاده از یک نمودار ترکیبی که شامل “زنجیره‌های اصلی” ذخیره-جریان است، واضح‌تر است. با این حال، این امر بار توضیح بیشتری را در مورد زبان بصری نیز به همراه دارد.
  • اگر سعی کنید پویایی یک CLD پیچیده را به صورت ذهنی شبیه‌سازی کنید، ممکن است دچار مشکلات زیادی شوید، زیرا آنها بسیار کم‌تعریف هستند (اما ممکن است از صحبت کردن یا تهیه لیست‌ها بهتر باشید).
  • اگر فرآیند ساختن یک مدل را طی کنید، احتمالاً بیشتر می‌دانید که در مورد چه چیزی صحبت می‌کنید.
  • یک تصویر بزرگ و درهم ریخته از کل فضای مسئله می‌تواند مکمل خوبی برای یک مدل متمرکز و با کیفیت بالا باشد.

دلیلش اینجاست:

مشکلات مفهومی مستند خوبی در مورد نمادگذاری CLD وجود دارد. مهمتر از آن، ساختن CLDهای بسیار بد آسان است. فقط از خطوط متقاطع زیاد (اسپاگتی)، نام متغیرها بدون حس جهت، غفلت از برچسب‌گذاری قطبیت حلقه و پیوند، و مخلوط کردن مقداری کلیپ آرت برای اندازه‌گیری خوب استفاده کنید. (در اینجا توصیه‌های خوبی در مورد نمادگذاری CLD وجود دارد، اما نمادگذاری قطبیت فلش S و O را با + و – جایگزین کنید). از نظر عملی، تجربه من این بوده است که اکثر نمودارهای حلقه علی چیزهای زیادی را به تخیل واگذار می‌کنند، که می‌توانید به راحتی با تلاش برای رسمی کردن یکی از آنها به عنوان یک مدل، کشف کنید. شما پارامترهای بیان نشده، سؤالات تجمیع و سایر جهش‌های منطقی را کشف خواهید کرد.

نمودار افغانستان بسیاری از آن مشکلات را به اشتراک می‌گذارد. توپولوژی اسپاگتی وحشتناک را دارد. قطبیت‌های حلقه را نشان نمی‌دهد. برخی از متغیرها واقعاً حوزه‌های مفهومی مورد علاقه هستند، نه مقادیری که می‌توانند تغییر کنند. هیچ راهی برای ترجمه مستقیم آن به معادلات وجود ندارد (با این حال، شایعه‌ها حاکی از آن است که یک مدل زیربنایی وجود دارد).

با این حال، نمودار افغانستان و سایر نقشه‌های ذهنی درهم ریخته مانند آن، همانطور که بسیاری از مفسران نیویورک تایمز ادعا کردند، بی‌فایده نیستند. اول، ممکن است راه خوبی برای خلاصه کردن خروجی یک جلسه طوفان فکری باشد. در آن صورت، هدف این است که تا حد امکان روابط را از همان ابتدا آشکار کنیم. انتقاد مفصل از هر پیوند یا حلقه در طول مسیر، تمایل دارد چنین فرآیندهای مولدی را متوقف کند. اگر بعداً به جزئیات اسپاگتی نپردازید تا پویایی‌ها را مرتب کنید، ممکن است به همان اندازه که در ابتدا گیج بودید، گیج بمانید، اما این اسپاگتی را ذاتاً بی‌فایده نمی‌کند.

به طور مشابه، یک نمودار اسپاگتی می‌تواند یک نمای کلی مفید از قلمرو پیچیده‌ای باشد که توسط یک مدل پوشش داده می‌شود. با اکثر مخاطبان، شروع با نمودار کامل دیوانگی است – شما فقط مردم را خاموش می‌کنید. در عوض، ارائه باید تصویر بزرگ را از قطعات کوچکتر بسازد، با تأمل در سهم هر پیوند یا حلقه در پویایی کلی. (ظاهراً نمودار افغانستان در واقع به این شکل ارائه شد). البته، این فقط در صورتی کار می‌کند که یک مدل زیربنایی داشته باشید؛ در غیر این صورت، رسمی‌سازی ناقص یک CLD، نتیجه‌گیری‌های ساختگی را واقعاً آسان می‌کند. بدون مدل، تنها چیزی که واقعاً دارید یک فرضیه پویا است – که هنوز هم ممکن است بسیار بیشتر از آنچه قبل از کشیدن نمودار داشتید باشد.

در کار خودم، من از CLDها خیلی استفاده نمی‌کنم. نمودارهای ذخیره-جریان را ترجیح می‌دهم، و بدون یک مدل واقعی نمی‌توانم از رختخواب بیرون بیایم. با این حال، با فکر کردن به گذشته، می‌توانم به دو CLD فکر کنم که بسیار موفق بوده‌اند.

اولین (در زیر، برای بزرگنمایی کلیک کنید) محصول کاری از اولین روز یک کارگاه مشترک در مورد جبران انتشار گازهای گلخانه‌ای است، که ران سویتر و من در کالیفرنیا اجرا کردیم. با حمایت WSPA، ما صنعت، تنظیم‌کنندگان، سازمان‌های مردم‌نهاد و ارائه‌دهندگان جبران را گرد هم آوردیم تا در مورد مزایا و معایب گنجاندن جبران در مقررات AB32 (به ویژه سیستم سقف و تجارت) صحبت کنیم. بلافاصله دو جهان‌بینی ظاهر شد: جبران ضروری است، و جبران یک کلاهبرداری است. این نمودار هر دو جهان‌بینی را به عنوان ادراکات رقابتی در مورد قدرت نسبی حلقه‌های بازخورد مختلف در نمودار توضیح می‌دهد.

مانند اکثر CLDها، این یکی در مورد “فیزیک” سیستم کاملاً صریح نیست. با این حال، بسیار خوب ارتباط برقرار کرد. من در ابتدای روز دوم کارگاه آن را مرور کردم، و نظرات مثبت زیادی و ارجاعات بعدی به چارچوب وجود داشت. توجه به این نکته مهم است که من این را به عنوان یک سنگ یکپارچه ارائه نکردم – من آن را تکه تکه ساختم (همانطور که در گزارش می‌بینید)، با کدگذاری رنگی و ارجاع به عناصر مکالمه روز اول که از هر پیوند یا حلقه پشتیبانی می‌کرد. احتمالاً می‌توانستم این را به یک نمودار ذخیره-جریان ترجمه کنم، اما هیچ راهی وجود نداشت که بتوانم آن را در زمان موجود ایجاد و توصیف کنم.

دومین، نقشه‌ای از فضای سیاست سوخت‌های حمل و نقل است، که برای پشتیبانی از مکالمات با کمیسیون انرژی و دیگران در کالیفرنیا توسعه یافته است:

مناطق رنگی نشان‌دهنده سه مدلی هستند که در آن زمان (حدود سال 2005، پس از مطالعه AB2076) در CEC و CalTrans مورد استفاده قرار می‌گرفتند. بینش کلیدی نه چندان در مورد ویژگی‌های ساختار، بلکه در این است که مدل‌های موجود فضا را پوشش نمی‌دهند. طرف عرضه و تقاضا (زرد و قرمز) توسط مدل‌های جداگانه پوشش داده می‌شوند، و تنها ادغام توسط یک مدل تعادل عمومی (سبز) با تجمیع و واحدهای اندازه‌گیری ناسازگار ارائه می‌شود. من این نمودار را یکباره ارائه می‌کنم، اما فقط به متخصصان موضوعی که می‌توانند به سرعت محتوا را تشخیص دهند.

این مدل دارای یک همتای مدل کاری است که کم و بیش یک به یک با مفاهیم CLD مطابقت دارد:

من متوجه می‌شوم که نسخه ذخیره-جریان (حتی با چند پارامتر پنهان، همانطور که در بالا) در اولین تماس مردم را وحشت‌زده می‌کند، حداقل اگر با نمودارهای ذخیره-جریان آشنا نباشند. با این حال، هنگامی که در تکه‌های قابل هضم ارائه می‌شود، برای آنها منطقی است.

جالب است که نمودارهای من را با یک نمایش ترکیبی ذخیره-جریان از فضای حمل و نقل، از کار جرون استروبن و جان استرمن در مورد انتقال سوخت/خودروی جایگزین مقایسه کنیم:

راه‌های متعددی برای انجام یک کار وجود دارد.